the end of time after him part 36
ناتاشا ویو : از هتل بیرون رفتیم اما هوا خیلی یهویی سرد شد نگاهم رو به ساشا دادم ساشا حالش خیلی بد بود اضطراب داشت و دستاش رو به هم میمالید
حالش بد بود جیمز داشت با فلیکس صحبت میکرد
لوکاس دستای منو گرفته بود و پاتریشیا و پنی و اشلی کنار هم بودن و توماس عقب تر از ما راه میرفت
لوکاس : ساشا هوا خیلی سرده لطفا یکم گرم ترش کن
ساشا : من میترسم نمیتونم آروم باشم
جیمز : (رفت سمت ساشا و دستش رو گرفت) ساشا نگران نباش همه چیز درست میشه من کنارتم هیچ اتفاقی نمیفته برات
ساشا : باشه سعی میکنم بهتر باشم
ناتاشا : چه جالب هوا گرم تر شد درست میگم
پنی : آره خیلی بهتر شد
ساشا : کنترل آب هوا دستمه ایکاش کنترل زمینم دستم بود
ناتاشا : پرو شدیا
ساشا : چقدر دیگه باید بریم
ناتاشا : تازه شروع کردیم حتی ۱ ساعت هم نشده
فلیکس : بچه ها یه صدایی میشنوم فکر کنم ۳ تا زامبی آن
ناتاشا : منم میشنوم
فلیکس: بچه ها صبر کنید همینجا
ناتاشا : اونجا جلوتر دیدمش فلیکس بکشش
پنی : چند تا دیگه هم پشتمونن.
حالش بد بود جیمز داشت با فلیکس صحبت میکرد
لوکاس دستای منو گرفته بود و پاتریشیا و پنی و اشلی کنار هم بودن و توماس عقب تر از ما راه میرفت
لوکاس : ساشا هوا خیلی سرده لطفا یکم گرم ترش کن
ساشا : من میترسم نمیتونم آروم باشم
جیمز : (رفت سمت ساشا و دستش رو گرفت) ساشا نگران نباش همه چیز درست میشه من کنارتم هیچ اتفاقی نمیفته برات
ساشا : باشه سعی میکنم بهتر باشم
ناتاشا : چه جالب هوا گرم تر شد درست میگم
پنی : آره خیلی بهتر شد
ساشا : کنترل آب هوا دستمه ایکاش کنترل زمینم دستم بود
ناتاشا : پرو شدیا
ساشا : چقدر دیگه باید بریم
ناتاشا : تازه شروع کردیم حتی ۱ ساعت هم نشده
فلیکس : بچه ها یه صدایی میشنوم فکر کنم ۳ تا زامبی آن
ناتاشا : منم میشنوم
فلیکس: بچه ها صبر کنید همینجا
ناتاشا : اونجا جلوتر دیدمش فلیکس بکشش
پنی : چند تا دیگه هم پشتمونن.
- ۲.۰k
- ۰۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط